غلام سیاه
غلام سیاه


غلام سياهي را به خدمت علي عليه السلام آوردند كه دزدي كرده بود . حضرت فرمود : اي اسود (سياه ) دزدي كردي ؟ عرض كرد : بلي يا علي عليه السلام ، فرمود : قيمت آنچه دزديده اي به دانك و نيم مي رسد ؟ عرض كرد : بلي ، فرمود : بار ديگر از تو مي پرسم اگر اعتراف نمايي (انگشت ) دست راست تو را قطع مي كنم .
عرض كرد : بلي يا اميرالمو منين ؛ حضرت بار ديگر از وي پرسيد و او اعتراف كرد؛ به فرموده امام انگشتان دست راست او را بريدند .
غلام سياه انگشتان دست بريده را بر دست ديگر گرفته و بيرون رفت ، در حالي كه خون از آن مي چكيد .
عبدالله بن الكواء به وي رسيد و گفت : غلام سياه دست راستت را كي بريد ؟
گفت : شاه ولايت امير مومنان پيشواي متقيان مولاي من و جميع مردمان و وصي رسول آخرالزمان .
ابن الكوا گفت : اي غلام ! دوست تو را بريده است و تو مدح و ثناي او مي كني ؟ گفت : چگونه مدح او نگويم كه دوستي او با خون و گوشت من آميخته است ؟ ! آن حضرت دست مرا به حق بريد .
ابن الكوا به خدمت حضرت امير عليه السلام آمد و آنچه شنيده بود را معروض داشت حضرت فرمود : ما را دوستاني هستند كه اگر به حق قطعه قطعه شان كنيم به جز دوستي ما نيفزايد ، و دشمناني مي باشند كه اگر عسل به گلويشان فرو كنيم جز دشمني ما نيفزايد .
پس حضرت امام حسن عليه السلام را فرمود : برو غلام سياه را بياور او رفت و غلام سياه بياور او رفت و غلام سياه را همراه خود آورد؛ حضرت فرمود : اي غلام من دست تو را بريدم و تو مدح و ثنايم مي كني ؟
غلام عرض كرد : مدح و ثناي شما را حق تعالي مي كند ، من كه باشم كه مدح شما را كنم يا نكنم ! حضرت دست او را (به معجزه ) به جاي خود نهاد ، رداي خود را بر وي افكند و دعايي بر آن خواند - بعضي گفته اند سوره حمد بود - في الحال دست وي درست شد ، چنانكه گويي هرگز نبريده اند


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







:: موضوعات مرتبط: داستان های 14 معصوم، ، ،
:: برچسب‌ها: غلام, سیاه,
نویسنده : محسن امامی
تاریخ : جمعه 20 شهريور 1394
زمان : 1:18


.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.